اون قدیمها مثلا بیست سی سال پیش که برف می بارید یک متر ارتفاع داشت و تا آخر فروردین آثارش بر زمین می ماند . اما سال به سال بارش برف کم شد و یکی دو سال است به جای آن خاک کشورهای همسایه بر سرمان می بارد و سال قبل پاییز چنان خاکی بر سر و رویمان بارید که همه طبیعت خدا و خانه ها و منازل رنگ و روی غار اصحاب کهف را پیدا کرده بود و وقتی به خانه و زندگی مان نگاه می کردم درست مثل آن بود که بعد از پانصد سال آمده ام و دوباره به آثار تاریخی محل سکونت خود می نگرم . همه جا گل مالی شده بود .   یک ماه قبل همه جا سبز بود و درختان جوانه زده بود و امروز دو روز مانده به عید وقتی از پنجره به بیرون نگاه می کنم با این صحنه ها رو به رو می شوم: