درس خواندن با التماس دعا
مى گويند: جوانى براى تحصيل علوم دينى به نجف اشرف رفت چند ماهى كه گذشت ديد راستى درس خواندن و مطالعه و مباحثه كارى است پر زحمت و پـر مـشـقـت و تـازه پـس از تـحـقـيـق فـهـمـيـد كـه سـاليـان دراز بـايـسـتـى در حـوزه مـقـدسـه بـمـانـد تـا بـتـوانـد بـه مـقـام مـنـيـع اجـتـهـاد نـائل شـود او كـه حـال درس و مطالعه نداشت و شنيده بود حضرت ابو الفضل (ع )باب الحوائج است با خود فكر كرد از نجف تا كربلا راهى نيست بـهـتـر اسـت چـنـد شـب جـمـعـه به كربلا مشرف شده شب را در حرم مطهر ابو الفضل بيتوته كنم و از حضرت بخواهم كه در حق من دعا فرمايد كه من فـورى به درجـه اجـتـهـاد نـائل شـوم! تصميم خود را گرفت چند شب جمعه از شب تا صبح در حرم حضرت عباس به گريه و ناله پرداخت شبى سخت مـضـطـرب شـد! گـريـه و ناله ها كرد اشكها ريخت راز و نيازها نمود مى گفت يا قمر بنى هاشم تو باب الحوائجى از خدا بخواه كه من فورى مجتهد شـده بـه ده خـود بـر گـردم مـرا طـاقـت آن هـمـه درس خـوانـدن نـيـسـت پـيـش شـمـا هـم كـارى نـدارد دعـا كـنـيـد، بـخـل هـم در مـبـدا فـيـاض نـيـسـت. خـداى عـالم قـطـعـا دعـاى شـمـا را مـسـتـجـاب مـى كـنـد، او از سـوز دل گريه مى كرد و با خود مى انديشيد كه امشب حتما بايد حضرت عباس را بر سر رحم آورم! و كار را يك سره كنم پس از ساعتها گريه كردن به خـواب رفت در عالم رؤ يا حضرت عباس را ديد كه به جمعى از خادمان مى فرمود زود چوب و فلك حاضر كنيد كه مى خواهم اين جوان را فلك كنم جوان از تـرس خـود را روى پـاى حـضـرت انـداخت عرض كرد من چه كردم كه مستوجب تا زيانه ام منكه چند شب جمعه از شب تا بصبح پى ضريع مقدس شما اشـك ريـخـتم حالا به جاى اينكه حاجت مرا روا كنيد و اجتهاد مرا مرحمت كنيد مى خواهيد مرا تنبيه كنيد حضرت فرمود اگر مى خواهى مجتهد شوى بايد به نـجـف بـروى و مـانـنـد سـايـر طلاب درس بخوانى و تنبلى و تن پرورى را كنار بگذارى با اشك و آه و ناله نمى توان تصديق اجتهاد گرفت بجاى گريه برو دنبال درس و مطالعه كردن.
مـتـاسـفـانـه يـكـى از عـلل عـقـب مـانـدگـى مـا ايـن اسـت كـه راه تـنـبلى و تن پرورى را پيشه خود كرديم و از سعى و كوشش دست كشيده ايم هر كسى دنـبـال راهـى مـى گـردد كـه يـك شـبـه ره صـد سـاله را طـى كـنـد دنـبـال ذكـر و وردى مـى گـردد كـه ثـواب صـدهـا سـال عبادت و بندگى داشته باشد او مى خواهد با يك قطره اشك ريختن در عزاى امام حسين مرغ بهشت شودو در ملكوت آسمانها پرواز كند حتى گاهى كم فروشى و ربا خوارى و دروغ و تقلب را نيز مانع بهشت خود نمى داند خود را غرق گناه مى داند و يك حسين دارد كه به عقيده او وى را شفاعت خواهد كرد. منبع
لینک ها :
غيبت 5 ساله مشايي در حرم امام خميني!پاسخهای لاریجانی به سوالات کریستین امانپور
400 دختر محافظ مرموز دیکتاتور قذافی 80 ساله
+ نوشته شده در جمعه سی ام بهمن ۱۳۸۸ ساعت 18:29 توسط کریم جباری
|
از کودکی همیشه با کتاب و مجله مانوس بودم . آن زمان دوست داشتم همه کتاب های دنیا را بخوانم ولي معناي خيلي از كلمات را نمي دانستم . علاقه داشتم معلم شوم و اکنون عضو هیات علمی دانشگاهم ؛ ولی از کلمه استاد خوشم نمی آید ؛ فکر می کنم که استاد وصف کسی مثل حضرت عیسی است که در انجیل حواریون از او به عنوان استاد یاد می کنند . تصور می کنم این نام ها و همه عناوین و القاب رایج دیگر سرگرمی و دلخوش کنک آدم های کوچک است و آدم ها با دلبستگی و سرگرمی به این عناوین وقت خود را تلف می کنند و دچار رکود و رسوب فکری و روحی می شوند . دوست دارم بنشینم و چالش های فکری را نظاره کنم و مشتاق بحث و نقد و گفت و گوی نکته سنجانه و منتقدانه هستم البته با کسی که حال و فکر و ظرفیتش را داشته باشد و تفکر مداربسته نداشته باشد . به این دنیای مجازی هم بسیار علاقه مندم و آن را پنجره های تنفس در دنیای واقعی می دانم . خانواده خوبی دارم . همه دلمشغولی های علمی و فکری داریم . می گوییم و می خندیم و گاهی با هم می گرییم . گاهی با هم بحث می کنیم . نانی می خوریم و شکر خدایی را به جا می آوریم که همه هستی ما از اوست . با همه تنبلی ها و بدیهایی که ما را احاطه کرده ، خدای خوب همیشه به فکر ماست و شبها که ما می خوابیم چشمان همیشه بیدارش نظاره گر ماست . فکر می کنم که از ته دل همه انسان ها در همه نقاط دنيا دريچه اي به سوی منطق و عشق و پاکی و خدای خوب باز می شود و می توانیم آنجا همه با هم قرار بگذاریم و حرف های همدیگر را خوب بفهمیم . شیفته و شایق کسی هستم که چیزی برای گفتن داشته باشد و دل پاکی داشته باشد و بتوان رایحه حیات را از نفس او حس کرد و زندگی آموخت و خوشبختانه همیشه در کنار خود کسانی را دارم که بتوانم از فکرشان بهره ببرم ...