بازار داغ خرافات .... از سرگرمی تا مسخ فرهنگ
خرافات تحليل هاي كاذبي از واقعيت است و سرابي از ملكوت و نمايشي فريب كارانه از قدرت هاي اسرارآميز شيطاني در قالبي به ظاهر نوراني و مقدس . در عين حال خرافات به عنوان جايگزين دين عمل مي كند و دين كاذب و عرفان كاذبي است كه در كنارش ، فعاليت اقتصادي و تجاري كاذب و پرسود مطرح است . پس اگر دين حق ، درست و اصولي و منطقي و مستند فهميده شود ، آيين كاذبي به نام خرافات نخواهيم داشت و هرچه سطح معرفت عقلي كامل تر گردد ، دايره خرافه پذيري كاهش مي يابد و اگر مشغله هاي اقتصادي سالم و متنوع و با دوامي براي مردم فراهم گردد ، از تكثير آدم هاي خرافه پرداز كاسته خواهد شد . اما ظاهرا خرافه سازي و خرافه فروشي نفوذ و جاذبه اي بسيار گسترده و درآمد بسيار كلاني دارد و خرافه سازان حريص و پول پرست حاضر نمي شوند سرگرمي پر درآمد و بي هزينه شان را رها كرده دنبال شغل وزين و مهم ولي كم سودتري بروند . هيچ خرافه پردازي محض رضاي خدا دست به اين شگردها نمي زند بلكه نان و نام و نفوذ و هوس هاي رنگارنگ در كار است . خيلي ها عوام زدگي و حماقت و بي فكري را از حد برده و روح خود را به شيطان فروخته اند و با همه دلايل و نشانه هاي آشكار و پنهان مبني بر انحرافات واضح و سوء استفاده ها و بازي هاي شيادانه و شيطاني خرافه پردازان ، مطيع محض آنان هستند و تصور مي كنند كه هرگز نمي توانند از زير سلطه رواني و نفوذ شيطاني شان خارج شوند . ...............
از کودکی همیشه با کتاب و مجله مانوس بودم . آن زمان دوست داشتم همه کتاب های دنیا را بخوانم ولي معناي خيلي از كلمات را نمي دانستم . علاقه داشتم معلم شوم و اکنون عضو هیات علمی دانشگاهم ؛ ولی از کلمه استاد خوشم نمی آید ؛ فکر می کنم که استاد وصف کسی مثل حضرت عیسی است که در انجیل حواریون از او به عنوان استاد یاد می کنند . تصور می کنم این نام ها و همه عناوین و القاب رایج دیگر سرگرمی و دلخوش کنک آدم های کوچک است و آدم ها با دلبستگی و سرگرمی به این عناوین وقت خود را تلف می کنند و دچار رکود و رسوب فکری و روحی می شوند . دوست دارم بنشینم و چالش های فکری را نظاره کنم و مشتاق بحث و نقد و گفت و گوی نکته سنجانه و منتقدانه هستم البته با کسی که حال و فکر و ظرفیتش را داشته باشد و تفکر مداربسته نداشته باشد . به این دنیای مجازی هم بسیار علاقه مندم و آن را پنجره های تنفس در دنیای واقعی می دانم . خانواده خوبی دارم . همه دلمشغولی های علمی و فکری داریم . می گوییم و می خندیم و گاهی با هم می گرییم . گاهی با هم بحث می کنیم . نانی می خوریم و شکر خدایی را به جا می آوریم که همه هستی ما از اوست . با همه تنبلی ها و بدیهایی که ما را احاطه کرده ، خدای خوب همیشه به فکر ماست و شبها که ما می خوابیم چشمان همیشه بیدارش نظاره گر ماست . فکر می کنم که از ته دل همه انسان ها در همه نقاط دنيا دريچه اي به سوی منطق و عشق و پاکی و خدای خوب باز می شود و می توانیم آنجا همه با هم قرار بگذاریم و حرف های همدیگر را خوب بفهمیم . شیفته و شایق کسی هستم که چیزی برای گفتن داشته باشد و دل پاکی داشته باشد و بتوان رایحه حیات را از نفس او حس کرد و زندگی آموخت و خوشبختانه همیشه در کنار خود کسانی را دارم که بتوانم از فکرشان بهره ببرم ...