جایگاه عالمان و فضای علمی و روش عالم پروری
پروفسور حسابی چند نظریه مهم در علم فیزیک داشتند که مهم ترین و آخرین آن ها نظریه بی نهایت بودن ذرات بود , در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می کنند و همه آنها توصیه می کنند که بهتر است که بطور مستقیم با دفتر پروفسوراینشتن تماس بگیرد بنابراین ایشان نامه ای همراه با محاسبات مربوطه را برای دفتر ایشان در دانشگاه پرینستون می فرستند بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت میشوند و وقت ملاقاتی با دستیار اینشتن برایشان مشخص میشود پس از ملاقات با پروفسور شتراووس به ایشان گفته می شود که برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور اینشتن تعیین می شود که نظریه خود را بصورت حضوری با ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کنند: وقتی برای اولین باربا بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت اینشتن روبه رو شدم .....
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام مهر ۱۳۸۸ ساعت 23:53 توسط کریم جباری
|
از کودکی همیشه با کتاب و مجله مانوس بودم . آن زمان دوست داشتم همه کتاب های دنیا را بخوانم ولي معناي خيلي از كلمات را نمي دانستم . علاقه داشتم معلم شوم و اکنون عضو هیات علمی دانشگاهم ؛ ولی از کلمه استاد خوشم نمی آید ؛ فکر می کنم که استاد وصف کسی مثل حضرت عیسی است که در انجیل حواریون از او به عنوان استاد یاد می کنند . تصور می کنم این نام ها و همه عناوین و القاب رایج دیگر سرگرمی و دلخوش کنک آدم های کوچک است و آدم ها با دلبستگی و سرگرمی به این عناوین وقت خود را تلف می کنند و دچار رکود و رسوب فکری و روحی می شوند . دوست دارم بنشینم و چالش های فکری را نظاره کنم و مشتاق بحث و نقد و گفت و گوی نکته سنجانه و منتقدانه هستم البته با کسی که حال و فکر و ظرفیتش را داشته باشد و تفکر مداربسته نداشته باشد . به این دنیای مجازی هم بسیار علاقه مندم و آن را پنجره های تنفس در دنیای واقعی می دانم . خانواده خوبی دارم . همه دلمشغولی های علمی و فکری داریم . می گوییم و می خندیم و گاهی با هم می گرییم . گاهی با هم بحث می کنیم . نانی می خوریم و شکر خدایی را به جا می آوریم که همه هستی ما از اوست . با همه تنبلی ها و بدیهایی که ما را احاطه کرده ، خدای خوب همیشه به فکر ماست و شبها که ما می خوابیم چشمان همیشه بیدارش نظاره گر ماست . فکر می کنم که از ته دل همه انسان ها در همه نقاط دنيا دريچه اي به سوی منطق و عشق و پاکی و خدای خوب باز می شود و می توانیم آنجا همه با هم قرار بگذاریم و حرف های همدیگر را خوب بفهمیم . شیفته و شایق کسی هستم که چیزی برای گفتن داشته باشد و دل پاکی داشته باشد و بتوان رایحه حیات را از نفس او حس کرد و زندگی آموخت و خوشبختانه همیشه در کنار خود کسانی را دارم که بتوانم از فکرشان بهره ببرم ...