بلهوسي و لذت جويي در سراپاي زندگي امروزي

أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ ( فرقان ؛ 43)
ايا كسي را كه خدايش را هوس خويش قرار داده بود ، ديدي !
پیامبر اکرم (ص): «اَلحَقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ و َالباطِلُ خَفیفٌ حُلوٌ و رُبَّ شَهوَةِ ساعَةٍ تُورِثُ حُزناً طویلاً؛ حق، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین و بسا خواهش و شهوتی که ساعتی پیش نپاید، اما اندوهی دراز در پی آوَرَد» «مکارم الأخلاق، ص 465»
دكتر شريعتي:
آدم بی سواد ، سیاستش قیل و قال های بی ریشه است، و خدمتش پوچ و حقیر، و زندگی اش و لذتش گند، سطحی و عامیانه و بی ارزش ... ( شايد بهتر بود به جاي بيسواد ، بي فرهنگ ذكر مي شد . البته روشن است كه بي سوادي در اين جمله همان جاهليت در فرهنگ اسلامي و قرآني است (ولا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى) نه ناتواني در خواندن و نوشتن و مي تواند شامل بسياري از تحصيل كردگان جهان امروز هم بشود .)
چرا اول بايد عروس را با لباس عريان و سر و روي برهنه در كوچه ها و خيابان هاي شهر بگردانند و به همه نشان دهند و سپس به خانه شوهر ببرند ؟ مگر عقد زناشويي عقد عمومي با همه مردمان است ؟ چرا شوخي و شادي و خنده ما به طنزهاي مسخره و لودگي تهوع آور مبدل شده و چرا هيچ طنز و شوخي ديگري جز طنزهاي ركيك جنسي از رشتي و قزويني و .... بلد نيستيم . چرا آنتن ماهوارهایمان فقط روی شوها و فیلم های آن چنانی متمرکز است ؟ چرا حتما بايد منشي دكترها و شركت ها و فروشگاه ها و از جمله آن چند كتاب فروشي روبه روي دانشگاه تهران ، خانم هاي خوش تيپ و هنرمند آراسته به همه الوان و حركات موزون لب و لوچه و قر و فرهاي ديگر باشند ؟ مگر همراه با خريد و فروش هر كالاي اقتصادي يا روابط فرهنگی و اجتماعي ضروري ، مي بايست مقداري هم از عفاف و پاكي و شرف و غيرت هزينه و كادو كنيم ؟ یا همه اینها برای مخ زدن و تیغ زدن مردم لازم است ؟ آيا جز چشم دوختن به چهره ها و جلوه ها و غرق شدن در نگاه ها و سرمستي از گشت و گذار در قدر و بالاي اين و آن ، كار و دلمشغولي و سرگرمي ديگري براي برخي آقايان وجود ندارد ؟ آيا جز با حراج گذاشتن جسم و تبديل كردن سر و دست و پا و صورت به تابلوي نقاشي متحرک نمي توان نان حلال یا احساس شخصیت یا دوست یا همسر مناسب پيدا كرد ؟
چرا بايد دانشجويان دختر و پسر تازه از راه رسيده در عرض سه سوت ، دختر خاله و پسرخاله شوند و نامزد بازی کنند و به اوج صمیمیت برسند . آن وقت خیلی راحت با اشارات چشم و ابرو و سر و دست چنان خودمانی با هم تبادل فکری و عاطفی نموده و شوخي هاي بي مزه اي بكنند كه خيلي از زن و شوهر هاي جوان در خلوت خود چنان شوخي هاي متنوع و صميميت نزديك و دلبستگي و مراوده افراطي ندارند . عجيب اين كه چنين روابطي نه تنها در میان جوانان بیست ساله بلكه شايد بسي بيشتر در ميان زنان ميانسال متاهل و پسركان جوان مجرد و نیز بالعكس میان مردان ميانسال و دختركاني كه جاي فرزند آنانند ، بسيار علني و آشكار مشاهده مي شود . وقتي از نزدیک فضاي عادی كلاس هاي برخي از دانشگاه هاي غير انتفاعي را ببينيد ، انگار نه انگار كه فضا فضاي علمي و فكري و آموزشی است و دانشگاه كارخانه آدم سازي و معبد فكر و كارگاه انديشه خلاق و خدايي است . اين قبيل كلاس ها زبانم لال زبانم لال ! بيشتر به دلقك خانه – البته از نوع بي مزه و بسيار لوسش – شباهت بيشتري دارد . حالا رشته های هنر و بازیگری و تئاتر و زوج های هنری ! را مطرح نمی کنم که احوالاتش را خواجه حافظ شیرازی هم می داند .
سري به اتاق كار برخي ادارات بزنيد . به آن گوشه نگاه کنید : چند آقاي كاملا متشخص با چند خانم متشخص تر مشغول گل دادن و گلاب گرفتن و رد و بدل كردن دل و قلوه و اس ام اس دست اول و خفن و بلوتوس هاي ناب و تازه اند ؛ شايد كمياب نباشد صحنه هاي كار و تلاش و تفريح و سرگرمي كه به نوعي با دلبری کردن و انواع گناهان مربوط به جنس مخالف آميخته نشده باشد . به گونه اي كه از كارگاه ها و كارخانه ها و نمايشگاه ها و بازارها و بازارچه ها و پاساژها تا پارك ها و گردشگاه ها( مخصوصا گردشگاه های بیرون شهرها ) و تالارهای خلوت مرکز و حاشیه شهرها و رستوران های عشقی و هتل ها و سالن های انتظار در فرودگاه ، از مهماني ها و جشن تولد ها و عروسي ها تا برخي مجالس تسليت از ما بهتران ، از تاكسي و اتوبوس تا هواپيما و از شهرهاي دور افتاده تا شمال تهران ، بوي زننده گناه و وسوسه هاي رنگارنگ بدتر از هواي تهران جو جامعه را آلوده كرده است و برخی اصلا اینها را نمی بینند یا خودشان را به کوچه علی چپ می زنند و یا طرح این مطالب را کار دشمنان کینه توز می دانند . در حالی که پنهان کاری و نهان کردن مشکل و همانند کبک فرو کردن سر در برف و نفی همه این ضعف های اخلاقی ، خود نوعی خیالبافی احمقانه است که مشکل را مضاعف خواهد ساخت .
اگر نگاهی به نهج البلاغه بیندازیم می بینیم علی (ع) در مورد آسیب های اجتماعی و اخلاقی از احدی باکی نداشت و علنی بارها و بارها بر سر مردم فریاد می کشید و ایرادهایشان را به آنان می گفت . اما ما این اندازه به صورت رمانتیک و با ناز و نوازش این مطالب را مطرح نمی کنیم و همیشه می گوییم مردم ناز و قشنگند . به نظر برخي هم اين احوالات کاملا طبیعی و جبر زمانه است و حاصل ايام گذر از سنت به مدرنيسم . اما كدام جبر ؟ اگر جبري در كار باشد چيزي نيست جز جبر و جور فراگير اباحي گري و فضا سازي هاي مشتي پولپرست روباه خصلت قارون صفت فرعون منش و دژخيم مسلك ، كه سر در آخور شهوات خود كرده اند و خدايي جز اسافل اعضا و شكم بارگي و خودنمایی های مربوط به همین امور نمي پرستند . كساني كه هم خداي شهوت و لذت را مي پرستند و هم از اين راه نان در مي آورند و هم از اين راه زندگي مي گذرانند و نفس مي كشند و اگر جاده لذت و شهوت شان كمي دست انداز پيدا كند ، دنيا را به جهنم تبديل مي كنند . خلاصه همه فكر و ذكرشان و عصاره همه تفكرات و فلسفه هايشان و همه دنياي بزرگ شان در لذت هاي مهوع و مستهجن و بسيار حقير خلاصه مي شود و به قول رضا براهنی هنر را حاصل لرزش اندام های جنسی می دانند .
البته مقصود ما تعمیم کلی و مطلق این سخنان به همه گروه ها و طبقات مردم ما نیست و حتی مراد آن نیست که عالم و آدم در همه جای دنیا غرق فسادند ( هرچند تا حد زيادي به لطف دمکراسی غربی فساد جهانی و همگانی شده و در هزاران شكل رنگارنگ لا به لای زرورق های تکنولوژی خيره كننده به همه جای دور افتاده دنیای امروز صادر می شود ) خوشبختانه کشور ما با این همه موارد غیر قابل قبول ، هنوز هم نسبت به خیلی از کشورهای دیگر از سلامت اخلاقی و روانی بسیار بالایی برخوردار است . مخصوصا که در آن کشورها اصلا مرزی و معنايي برای کار اخلاقی و غیر اخلاقی وجود ندارد و فساد شکل نرم و هنجار اجتماعی و قانونی و علني و همگاني یافته و خیلی علمی و با هزار توجیه تبلیغی و فنی و روانشناسی به خورد مردم داده می شود و همه به این امور عادت و انس یافته و افتخار می کنند و جالب این که همان افتخارات مفتضحشان را اگر گاهی در میان ماها مشاهده کنند ، در بوق و کرنا می دمند که عجب ! فساد از سر و کول ایرانی ها بالا می رود ! ديگ به ديگ ميگه روت سياه ! يا همان آبكش كه به كفگير ميگه هفتاد تا سوراخ داري !البته بیشتر انتقادات آنها از خود فساد اخلاقی نیست ، بلکه از محدودیت برای فساد و قانوني نكردن آن ناراحتند و از عقب ماندگی ما در فساد خشمگینند . مخصوصا که از همه این امور حسن استفاده یا سوء استفاده ! کاملا اقتصادی و سیاسی هم می کنند .
لینک ها :
اولین حاج آقای کنگره آمریکا(+عکس)
از کودکی همیشه با کتاب و مجله مانوس بودم . آن زمان دوست داشتم همه کتاب های دنیا را بخوانم ولي معناي خيلي از كلمات را نمي دانستم . علاقه داشتم معلم شوم و اکنون عضو هیات علمی دانشگاهم ؛ ولی از کلمه استاد خوشم نمی آید ؛ فکر می کنم که استاد وصف کسی مثل حضرت عیسی است که در انجیل حواریون از او به عنوان استاد یاد می کنند . تصور می کنم این نام ها و همه عناوین و القاب رایج دیگر سرگرمی و دلخوش کنک آدم های کوچک است و آدم ها با دلبستگی و سرگرمی به این عناوین وقت خود را تلف می کنند و دچار رکود و رسوب فکری و روحی می شوند . دوست دارم بنشینم و چالش های فکری را نظاره کنم و مشتاق بحث و نقد و گفت و گوی نکته سنجانه و منتقدانه هستم البته با کسی که حال و فکر و ظرفیتش را داشته باشد و تفکر مداربسته نداشته باشد . به این دنیای مجازی هم بسیار علاقه مندم و آن را پنجره های تنفس در دنیای واقعی می دانم . خانواده خوبی دارم . همه دلمشغولی های علمی و فکری داریم . می گوییم و می خندیم و گاهی با هم می گرییم . گاهی با هم بحث می کنیم . نانی می خوریم و شکر خدایی را به جا می آوریم که همه هستی ما از اوست . با همه تنبلی ها و بدیهایی که ما را احاطه کرده ، خدای خوب همیشه به فکر ماست و شبها که ما می خوابیم چشمان همیشه بیدارش نظاره گر ماست . فکر می کنم که از ته دل همه انسان ها در همه نقاط دنيا دريچه اي به سوی منطق و عشق و پاکی و خدای خوب باز می شود و می توانیم آنجا همه با هم قرار بگذاریم و حرف های همدیگر را خوب بفهمیم . شیفته و شایق کسی هستم که چیزی برای گفتن داشته باشد و دل پاکی داشته باشد و بتوان رایحه حیات را از نفس او حس کرد و زندگی آموخت و خوشبختانه همیشه در کنار خود کسانی را دارم که بتوانم از فکرشان بهره ببرم ...