درنگی در نمایشگاه کتاب
چند روزی است که نمایشگاه سالانه کتاب با مشارکت گروهی از ناشران کشور برگزار شده است . چندین بار به این نمایشگاه رفتیم و کلی کتاب خریدیم . برخی از غرفه های ناشران مذهبی با عرضه چاپ های مختلفی از قرآن و نیز برخی دیگر با عرضه کتب قصه و رمان و برخی هم با کتاب های تست کنکور به نسبت بقیه شلوغ تر بود . در یکی از غرفه ها ازدحام زیادی بود و کسی معرکه گیری می کرد و می گفت سوپر مغز ایران است و در مورد نبوغ و قدرت انجام سریع چهار عمل اصلی داد و فریاد زیادی راه انداخته بود . در غرفه روبه روی آن هم دو نفر از کتابفروشان با هم صحبت می کردند و یکی به دیگری می گفت بیا ما هم سر و صدایی راه بیندازیم و من به تو بگویم دو ضرب در دو می شود پنج و آن قدر مردم را بپیچانم که همه گیج شوند و تو برایم کف بزن . تبلیغات قلم چی و گاج به طرز زننده و فجیعی همه جا را پر کرده بود و برگه ها و سی دی شان به زور در کیف و جیب هر رهگذری چپانده می شد و یا از لای پنجره ماشین ها داخل آنها انداخته می شد و اگر پنجره بسته بود سریع زیر شیشه پاک کن می چسباندند . نتیجه این بود که مردم همه این بروشورها را دور می انداختند و همه جای خیابان پر شده بود از این تبلیغات موثر ، به طوری که کف آسفالت دیده نمی شد . نمایشگاه کم و بیش شلوغ بود . البته برخی بیشتر تفریحی و تفننی برای خودشان می گشتند و سیاهی لشکر بودند و کتاب نمی خریدند و برخی هم فقط ورق می زدند و بخش های مختلف کتاب ها را دزدکی می خواندند و نمی خریدند و می رفتند و برخی هم گیج بودند و وول می خوردند . دانشجویان و افراد اهل مطالعه هم کم و بیش بودند که سراغ کتاب های مورد نیاز می گشتند . البته غرفه های غیر فرهنگی مانند غرفه های خوردنی ها هم تا حدی شلوغ بود . اما شهدای بزرگ در غرفه های شان غریب بودند و کمتر کسی به خاطرات آنها سرک می کشید . یکی از کتابفروشان می پرسید چرا روحانیون کتاب نمی خرند ؟ من گفتم لابد در طول ایام تحصیل در حوزه های علمیه کتاب های لازم و ضروری را خریده اند . اکنون هم که خیلی از کتاب ها به صورت دی وی دی و یا آنلاین در اختیار همه هست . او می گفت در طول سال از روحانیون کسی را ندیده ام که برای خرید کتاب به کتابفروشی ما بیاید . گفتم : چه عرض کنم ! بالاخره کتاب خوانی هم حال و حوصله و عشق و علاقه ای می خواهد و شاید برخی نسبت به کسب اطلاعات بیشتر احساس نیاز نمی کنند . روحانیون زیادی هستند که اگرچه به نوعی کار فرهنگی می کنند اما با مسائل علمی و فکری درگیری زیادی ندارند و در نهاد و مرکز خاصی تنها به انجام امور اداری مشغولند . روحانیونی هم هستند که به اندازه صدها نفر مطالعه و تحقیق می کنند .
لینک ها :
مشهورترین شخصیت های برجسته ایرانی در جهان
تنها موجودی که عمر جاودان دارد
از کودکی همیشه با کتاب و مجله مانوس بودم . آن زمان دوست داشتم همه کتاب های دنیا را بخوانم ولي معناي خيلي از كلمات را نمي دانستم . علاقه داشتم معلم شوم و اکنون عضو هیات علمی دانشگاهم ؛ ولی از کلمه استاد خوشم نمی آید ؛ فکر می کنم که استاد وصف کسی مثل حضرت عیسی است که در انجیل حواریون از او به عنوان استاد یاد می کنند . تصور می کنم این نام ها و همه عناوین و القاب رایج دیگر سرگرمی و دلخوش کنک آدم های کوچک است و آدم ها با دلبستگی و سرگرمی به این عناوین وقت خود را تلف می کنند و دچار رکود و رسوب فکری و روحی می شوند . دوست دارم بنشینم و چالش های فکری را نظاره کنم و مشتاق بحث و نقد و گفت و گوی نکته سنجانه و منتقدانه هستم البته با کسی که حال و فکر و ظرفیتش را داشته باشد و تفکر مداربسته نداشته باشد . به این دنیای مجازی هم بسیار علاقه مندم و آن را پنجره های تنفس در دنیای واقعی می دانم . خانواده خوبی دارم . همه دلمشغولی های علمی و فکری داریم . می گوییم و می خندیم و گاهی با هم می گرییم . گاهی با هم بحث می کنیم . نانی می خوریم و شکر خدایی را به جا می آوریم که همه هستی ما از اوست . با همه تنبلی ها و بدیهایی که ما را احاطه کرده ، خدای خوب همیشه به فکر ماست و شبها که ما می خوابیم چشمان همیشه بیدارش نظاره گر ماست . فکر می کنم که از ته دل همه انسان ها در همه نقاط دنيا دريچه اي به سوی منطق و عشق و پاکی و خدای خوب باز می شود و می توانیم آنجا همه با هم قرار بگذاریم و حرف های همدیگر را خوب بفهمیم . شیفته و شایق کسی هستم که چیزی برای گفتن داشته باشد و دل پاکی داشته باشد و بتوان رایحه حیات را از نفس او حس کرد و زندگی آموخت و خوشبختانه همیشه در کنار خود کسانی را دارم که بتوانم از فکرشان بهره ببرم ...