خوشبختانه به برکت انواع و اقسام دانشگاه ها برای همگان درس آموزی مثل آب خوردن شده و دیگر مثل قدیم ها دانشجو شدن آرزوی افراد انگشت شماری نیست . دانشجویان با وارد شدن به دانشگاه در یک نگاه به همدیگر و  مشاهده در و دیوار دانشگاه سرشار از دانش گشته و همه چیز های دیگر این جهان فانی را از یاد می برند . در طول ترم هم از بس مشغول مطالعه و درس و بحث و تحقیق هستند که واقعا یک لحظه وقت اضافی برای اس ام اس و بلوتوس و فیلم و تفریح و گشت و گذار دست جمعی و گپ و گفت  و شوخی و پارتی ندارند . قیافه های برخی از این دانشجوها را  که  ببینید ، نه فقط در دانشگاه های دولتی بلکه به ویژه در دانشگاه های غیر انتفاعی ، مطمئن می شوید که طی چهار پنج سال آینده انفجار اطلاعات در دانشگاه های ما تلفات زیادی به بار خواهد آورد . از بس دانشجویان سرگرم تفکر علمی و مطالعه  و تحقیق و پرسش و بحث با اساتید هستند که از عشق و محبت سرشار دانشجویان ، مخصوصا نسبت به جنس مخالف در هیچ جا اثری دیده نمی شود : نه در بوفه و نه در کتاب خانه و نه ورودی و نه خروجی دانشگاه  و نه راهروهای آن و نه اطراف خوابگاههای دانشجویی و نه در گردشگاه های شهر و اطراف شهر .  این است که اسم دانشجو یک افتخار بزرگ است و تازه آدم می فهمد که انیشتین و پاستور و گالیله  و همین دکتر حسابی خودمان چگونه  به راحتی از میان همین قبیل دانشجوها بالا آمده اند . دانشجویانی که اصلا و ابدا اهل تقلب و دو دوزه بازی و تنبلی نیستند و در کلاس ها حرمت کامل استادان را چون مقام انبیا و اولیا می دانند و تا کنون در میان آنان کوچک ترین کار خلاف نزاکت از قبیل فحش و شوخی رکیک و سخنان جلف و جرکات کودکانه مطلقا دیده نشده ؛ چه رسد به آدامس جویدن و لوازم آرایشی توی کیف ...  هیچ دانشجویی در کلاس ها بدون اجازه استاد جم نمی خورد و هرگز بعد از استاد کلاس نمی آید و وسط کلاس  مثل داش مشتی ها بیرون نمی رود . خوابگاهها چنان آرام و غرق سکوت و آکنده از فضای علمی و معنوی است که همه از شوق درس و مطالعه نزدیک است سکته کنند . هیچ دانشجویی دانشجوهای دیگر را دست نمی اندازد و توی کمد و کیف دانشجویان جز کتاب و یادداشت ها و جزوه استاد و مهر و جانماز  هیچ چیز مشکوک دیگری به چشم نمی خورد . سیگار که سهل است حتی مواد مخدر هم در میان دانشجویان محال ممتنع است . پاسور و غیره هم که حرفشو نزن  .  مروت و ادب دانشجویان واقعا آدم را کلافه می کند . اگر دانشجویی هم باشد که استثنائا خدای نخواسته درس نخوانده و  مردود شده باشد  ، از شدت ادب و حیا نه صدها بار بلکه حتی یک بار هم که شده به استاد اصرار نمی کند که به من  نیم یا یک نمره بده وگرنه سرنوشتم داغون میشود و هرگز نمی گوید که مسبب بدبختی من  استادان هستند . چرا ؟ چون شخصیت و عقیده اش قرص و محکم است و خودش را علت بدبختی خود می داند نه قضا و قدر و نه استاد را . تا کنون کسی ندیده که دانشجویی در طی ترم به علافی و بیهودگی بگذراند و دم امتحان با صدها نفر تماس بگیرد و  هزار نوع فیلم اکشن کمدی کلاسیک یا تراژدیگ بازی کند و ملتمس نمره ناپلئونی از استاد باشد . از این بالاتر  این که تا حال نشده دانشجوی مردودی مامان و بابای محترم و موقرش را بلکه کل ایل و تبارش را سراغ استاد بفرستد تا خانوادگی ملتمس دعای خیر باشند و مخ استاد را بزنند . برخی از دانشجویان  از بس حجب و حیا دارند که هیچ وقت اسم استادان خود را نمی پرسند که سهل است  اسم کتاب درسی را هم شب امتحان و آدرس و شماره تلفن استادان را بعد از امتحان جویا می شوند تا تقدیر و تشکرات لازم را به جا آورند .اما به سبب همین حجب و حیا و وقار و متانت بارها شده که کلاس ها را عوضی رفته  اند و تا آخر هم از کسی نپرسیده اند که درس من و استاد من و کتاب من کدام است .

.http://mynote.persiangig.com/stilkey30.jpg

این هم یکی از دانشجویان فوق العاده درس خوان که زندگی و خوابش با کتابها و لابه لای کتاب هاست . خدا آخر و عاقبت ما را با این قبیل دانشجویان ختم به خیر کند و به آنان جزای خیر و اجر جزیل و  به ما صبر جمیل عطا فرماید .